سلام همشهری گرامی.به سایت قمیا خوش آمدید.اگر سایت قمیا را پسند کرده اید میتوانید به راحتی عضو سایت شوید.برای عضویت اینجا کلیک کنید.اگر شما به راهنمایی احتیاج دارید اینجا کلیک کنید.امیدواریم از سایت تخصصی شهر قم لذت ببرید.در صورتی که رمز ورود خود را فراموش کرده اید اینجا کلیک کنید
در نمــازم خــــــــم ابروی تو با یاد آمــــد...حالتـــی رفت که محراب به فریاد آمــد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار...کان تحمل که تو دیدی همه بر تاب آمد
در دهر چو آواز گل تازه دهند فرمای بتا که می به اندازه دهند از حور و قصور و ز بهشت و دوزخ فارغ بنشین که آن هر آوازه دهند
دیشب جمال رویت تشبیه ماه کردم تو به ز ماه بودی من اشتباه کردم
می خور که ز دل کثرت و قلت ببرد و اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد پرهیز مکن ز کیمیایی که از او یک جرعه خوری هزار علت ببرد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند......وندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
در دهر هر آن که نیم نانی دارد از بهر نشست آشیانی دارد نه خادم کس بود نه مخدوم کسی گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
در میان دو درخت گل یاس، شاعری تابی می بست پسری سنگ به دیوار دبستان می زد کودکی هسته زردآلو را، روی سجّاده بیرنگ پدر تف می کرد و بزی از «خزر» نقشه جغرافی آب می خورد
دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود غم خوردن بیهوده نمیدارد سود پر کن قدح می به کفم درنه زود تا باز خورم که بودنیها همه بود
در هر قدم که رفت،درختی سلام گفت هر شاخه، دستِ خویش به سویش دراز کرد او دست های یک یک شان را کنار زد چون کولیان، نوایِ غریبانه ساز کرد
در دایره سپهر ناپیدا غور جامیست که جمله را چشانند بدور نوبت چو به دور تو رسد آه مکن می نوش به خوشدلی که دور است نه جور